سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادرانِ راستین به دست آر و بر شمارشان بیفزای که به هنگام آسایش، ساز و برگ اند و به هنگام سختی، سپر . [امام علی علیه السلام]
محبین اهل بیت (ع) محله کلاوه
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شهادت غم انگیز حضرت رقیه بر اساس 3 منبع شهادت غم انگ

 

حضرت فاطمه صغری و یا رقیه علیها سلام، دختر امام حسین(ع) چنین است: عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند. پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب(س)فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد. بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند. خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و د رآغوش کشید. بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم. دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند. شرح شمع: صفحه 310 - نفس المهموم456 -الدمع الساکه141



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الحسین 1 ( جمعه 92/9/15 :: ساعت 4:31 عصر )
»» معرفی شهدای کربلا- قسمت پنجم


41 نافع بن هلال 
او مردى بزرگوار و شجاع و قارى قرآن و نویسنده حدیث بود.
وى از یاران على (ع ) بوده و در جنگهاى جمل ، صفین و نهروان حضور داشت .
نافع در خطاب به حسین (ع ) گفت : ... به خدا سوگند از حکم خدا باکى ندارم و ملاقات با خدا براى ما ناپسند نیست ، زیرا ما با نیت و بصیرت خودمان دوستدار تو را دوست ، و دشمنت را دشمن مى داریم . او در روز عاشورا نامش را بر روى تیرهاى مسمومش نوشته و به سوى دشمن پرتاب نمود. وقتى تیرهایش تمام شد، با شمشیر به دشمن حمله کرد.
دشمن اطراف نافع را گرفته با پرتاب سنگ بازوان او را شکسته و اسیرش کردند و به نزد ابن سعد آوردند، سپس شمر با ضربتى او را به شهادت رساند.
42 الحجاج بن مسروق 
او از یاران على (ع ) و از شیعیان کوفه است .
وى از کوفه خود را به امام حسین (ع ) در مکه رساند و همراه امام به کربلا آمد. موذن سیدالشهدا بود و در پنج وقت ، اذان مى گفت .
در روز عاشورا به میدان رفت و در حالى که غرقه در خون بود، برگشت . حضرت فرمود: من هم پشت سر تو به ملاقات جد و پدرم نایل خواهم شد.سپس حجاج دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید.
43 عمرو بن قرظه 
پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا (ص ) و از یاران على (ع ) بود.
عمرو قبل از شروع جنگ در کربلا، به امام حسین (ع ) پیوست .
در روز عاشورا به میدان رفت و جنگید، ولى به سوى حسین (ع ) برگشت تا آن حضرت را از دشمن محافظت کند.
او خود را سپر حضرت کرده و تیرها به صورت و سینه اش بر خورد مى کرد تا آسیبى به امام حسین (ع ) نرسد.
در حالى که بدنش پر از جراحت شده بود، رو به حضرت کرد و گفت : یا بن رسول الله ! آیا به عهد خود وفا کردم ؟ حضرت فرمود: در بهشت جلوى من خواهى بود و سلام مرا به رسول خدا برسان . در همین لحظه عمرو به زمین افتاد و به شهادت رسید.
44 عبدالرحمن بن عبد ربه 
او از اصحاب رسول خدا (ص ) و از یاران با اخلاص على (ع ) بود.
وى از کسانى است که به حادثه غدیر خم گواهى داد و گفت : از رسول خدا (ص ) که فرمود: آگاه باشید همانا خداى عز و جل ولى من است و من ولى مومنین ، پس هرکس من مولاى او هستم ، على مولاى اوست .
على (ع ) قرآن را به او تعلیم داد و او را تربیت کرد. او همراه امام حسین از مکه به کربلا آمد.
در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید.
45 جناده بن کعب 
46 عمرو بن جناده 
عمرو همراه پدرش جناده و مادرش ، از مکه با سپاه امام حسین (ع ) بودند.
جناده و در روز عاشورا، در حمله اول به شهادت رسید.
عمرو که نوجوانى بیش نبود، در روز عاشورا پس از شهادت پدر نزد حسین (ع ) آمد و گفت : به دستور مادرم آمده ام ، لذا امام (ع ) اجازه رفتن به میدان جنگ را به او داد.
دشمن پس از شهادتش ، سر او را از تن جدا کرده و به سوى حسین (ع ) پرتاب کرد.
مادر سر فرزند را برداشت و به سر یکى از سپاهیان ابن سعد زد و او را به هلاکت رساند.
47 سعد بن الحارث الانصارى  
48 ابوالحتوف بن الحارث 
این دو برادر (قبل از واقعه کربلا) در گروه محکمه (خوارج ) بودند.
آنها همراه با عمر بن سعد براى جنگ با حسین (ع ) از کوفه خارج شدند.
در روز عاشورا چون صداى استغاثه امام بلند شد که مى فرمود: آیا کسى نیست که به ما کمک کند؟ این دو برادر، از سپاه ابن سعد خارج شده و به کمک حسین (ع ) شتافتند و با سپاهیان کوفه جنگیدند تا به شهادت رسیدند.
49 زهیر بن القین 
او از شخصیتهاى برجسته کوفه بود.
وى نخست از طرفداران عثمان بود. اما در بازگشت از زیارت خانه خدا، در میانه راه به کاروان حسین (ع ) برخورد نمود و با عنایت الهى از یاران آن حضرت گشت .
وى با همسرش با کاروان حسین (ع ) به کربلا آمد.
در شب عاشورا از جا برخواست و گفت : به خدا سوگند اگر هزار بار کشته شوم و زنده گردم هرگز از یارى حسین (ع ) و جوانانش دست بر نخواهم داشت .
او فرمانده جناح راست سپاه حسین (ع ) بود.
وى در روز عاشورا پس از اقامه نماز با امام حسین (ع )، به میدان نبرد رفته و به شهادت رسید.

50 سلمان بن مضارب 
او پسر عموى زهیر بن القین بود.
سلمان همراه با زهیر در سال 60 هجرى به حج مشرف شده بود. در بازگشت ، در میانه راه با هدایت یافتن زهیر او نیز جزو یاران حسین (ع ) گشت .
در روز عاشورا سلمان همراه چند نفر دیگر بعد از اداى نماز ظهر با امام حسین (ع )، به میدان نبرد رفته و سپس به شهادت رسیدند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الحسین2 ( سه شنبه 92/9/12 :: ساعت 1:54 عصر )
»» معرفی شهدای کربلا- قسمت چهارم

31 حنظله بن اسعد 
او از شخصیتهاى شیعه ، شجاع ، فصیح و قارى قرآن بود.
حنظله موقع ورود امام حسین (ع ) به کربلا خدمت آن حضرت رسید.
به لشکر ابن سعد گفت : اى مردم !... دست به قتل حسین (ع ) نزنید که مستحق عذاب الهى خواهید شد.
حنظله روى به حضرت کرد و گفت : درود بر تو اى حسین ...
خداوند شناسایى برقرار کند میان ما و شما در بهشتش . وى در روز عاشورا با شمشیر آخته به دشمن حمله کرد و پس از مبارزه اى شجاعانه به درجه شهادت رسید.
32 عبدالرحمن الارحبى 
او مردى بزرگوار، شجاع و دلاور بود.
وى به همراه قیس ، نامه هاى مردم کوفه را در مکه به خدمت حسین (ع ) رسانید.
حسین (ع ) او را با مسلم بن عقیل به سوى کوفه فرستاد، ولى دوباره به خدمت آن حضرت بازگشت و تا کربلا همراه سپاه ایشان بود.
وى در روز عاشورا وقتى وضع را سخت دید اجازه میدان گرفت و جنگید تا به شهادت رسید.
33 سیف بن الحارث الهمدانى  
34 مالک بن عبدالله الهمدانى  
35 شبیب 
سیف و مالک پسر عموى یکدیگر بوده و به همراه غلامشان شبیب به سپاه حسین (ع ) پیوستند.
روز عاشورا آن دو در حالى که مى گریستند به خدمت حضرت رسیدند. امام (ع ) فرمود: چرا گریه مى کنید؟ آن دو گفتند: فدایت شویم ، براى خودمان گریه نمى کنیم ولى براى شما گریه مى کنیم که در محاصره دشمن قرار گرفته اید و ما بیش از جانمان چیزى نداریم تا با آن از تو حمایت کنیم . حضرت به آنها فرمود: خداوند از بابت علاقه و همدردیتان با من به شما پاداش دهد.
آن دو در حالیکه یکدیگر را حمایت مى کردند به جنگ دشمن رفته و به شهادت رسیدند.
36 هانى بن عروه 
او از اصحاب رسول خدا (ص ) و رئیس قبیله مذحج بود.
وى و پدرش از خواص یاران على (ع ) بشمار مى رفتند و در جنگ جمل ، صفین و نهروان ملازم رکاب آن حضرت بودند. منزل هانى در کوفه مخفى گاه مسلم بن عقیل گشته بود.
ماموران دستگیرش کردند و به دارالاماره بردند. ابن زیاد با عصایى که داشت چنان به صورت هانى زد که بینى او شکسته و خون از محاسنش فرو ریخت و لباسهایش خون آلود گشت .
به دستور عبیدالله او را به بازار برده و در مقابل چشم مردم گردن زدند.
وى از شهداى نهضت حسینى در کوفه است .
سن او بیش از 80 سال بود.
37 جناده بن الحارث المذحجى  
38 واضح 
جناده از بزرگان مشهور شیعه و از یاران على (ع ) بود.
او با مسلم بن عقیل در شهر کوفه بیعت کرد، ولى چون عهد شکنى مردم را دید، همراه با غلام پدرش واضح ترکى و جماعتى دیگر به سوى حسین (ع ) حرکت کردند.
در روز عاشورا جناده و همراهانش به محاصره دشمن در آمدند، گرچه حضرت عباس آنها را نجات داد ولى حاضر نشدند که سالم برگردند، لذا جنگیدند و یکجا به شهادت رسیدند.
هنگامى که واضح هنگام جنگ با دشمن به زمین افتاد، حسین (ع ) بسوى او شتافت و صورت به صورت او گذاشت . واضح در حالى که به این رفتار امام مباهات مى کرد به شهادت رسید.
39 مجمع بن عبدالله 
40 عائذ بن مجمع 
پدر مجمع از اصحاب رسول خدا (ص ) بوده و خودش از یاران على (ع ) است .
مجمع و پسرش عائذ همراه با تعدادى از کوفه خارج و به امام حسین (ع ) پیوستند.
امام حسین (ع ) از آنها درباره مردم کوفه پرسید: آنها گفتند: بزرگان کوفه رشوه هاى کلانى گرفته و دوستدار حکومت شده اند، اما بقیه مردم دلهایشان به شما گرایش دارد، ولى فردا شمشیرهایشان بر علیه شما خواهد بود.
این پدر و پسر در روز عاشورا با هم به شهادت رسیدند



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الحسین2 ( شنبه 92/9/9 :: ساعت 12:0 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شهادت حضرت علی (ع) تسلیت باد
میلاد کریم اهل بیت مبارک
استغفار کلید حل مشکلات
ماه رمضان مبارک
فضیلت های زیارت عاشورا از زبان ائمه معصوم علیه السلام
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 11
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 28972
» درباره من

محبین اهل بیت (ع) محله کلاوه
مدیر وبلاگ : خادم الحسین 1[17]
نویسندگان وبلاگ :
خادم الحسین2[14]


» فهرست موضوعی یادداشت ها
مطالب خواندنی[3] . مطالب خواندنی . نکته های آموزنده . اطلاعیه ها . تصاویر هیئت .
» آرشیو مطالب
آذر 92
آبان 92
دی 92

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
مجمع الذاکرین محله کلاوه(حاج محمود صفری)

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب